برای تو مینویسم

برای تویی که مهم نبودی اما مهم شدی

از دست تو دلگیرم

تو دیگر آن "مهم نیست" قبل نیستی... آخر چرا؟

من تفکر دیگری نسبت به او داشتم...

از تو گله دارم...

از وقتی مهم شده ای، دیگر چشم هایت را به روی من بستی... تو که هنوز مرا کشف نکردی، چرا فکر میکنی همه چیز را میدانی؟

هر لحظه شاهدم که تلاشی برای شناخت من، حالاتم، و .. نمیکنی، چرا فکر میکنی تمام من را میدانی؟ به تو اطمینان می دهم حتی 5 درصد از من را هم نمیدانی... همه چیز را ساده گرفته ای و این منم ک زجر میکشم چون فکر میکردم خیلی مرا میفهمی اما دریغ ... هیچ فرقی با دیگری و دیگری و دیگری نداری... هیییییییچ..

هیچ انتخاب ویژه ای نکردم، افسوس...

دلم را گرفته کردی و مسئول پژمرده شدن درونی من تو هستی... مسئول تمام حرف هایی که زدی و به هیچ کدامشان عمل نکردی.