اورکا
با توجه به این که در عصر سرعت هستیم، ببخشید این پستم یه کم طولانی شده- موضوعم میطلبید یه کم طولانی بنویسم
********************************************
مدت هاست به این مسئله فکر کردم
خصوصا اوقاتی که برایم درگیری ذهنی میشد و نمیتوانستم برای آن راه حلی پیدا کنم!
دیگر انقدر بهش فکر کرده بودم که همیشه در گوشه ی ذهنم به حالت استند بای آماده بود
اصلا میتوانم بگویم به یکی از روتین های ذهنم تبدیل شده بود!
حتما اگر بگویم این مسئله چه مسئله ای بود پیش خودتان فکر میکنید اغراق کرده ام- یا شاید حتی خالی هم بست ام!
شاید! نمیدانم!
اما به دلایلی، به من حق بدهید که این مسئله را گوشه ی ذهنم استند بای نگه دارم
*********************************************
چه شد که عده ای بی حجاب شدند؟ یا اصلا چه شد که عده ای بعد از انقلاب تظاهر به حجاب کردند و مدتی که گذشت دوباره بی حجابی از سر گرفتند؟ اصلا چه میشود که عده ای اصولا بی حجاب هستند و عده ای دیگر دوست دارن بی حجاب شوند؟
چه شد که این امر به معروف و نهی از منکر حزب اللهی ها و البته عده ای حزب اللهی نما ها هیچ اثر نکرد؟ و الان عده ای به این نتیجه رسیدند که چون این به امر به معروف و نهی از منکر هیچ اثری ندارد پس اصلا گفته هم نشود؟چرا گشت ارشاد و راه هایی نظیر آن هیچ اثری نمیکند و هر سال عده ای با وضعی فجیع تر در خیابان ها ظاهر میشوند؟
صحبت من در این پست، امر به معروف و ... نیست، در این قضیه مطالعه ی خاصی نداشتم که بخواهم نظر یا پیشنهادی بدهم-
فقط در باره ی این سوال هایی که پرسیدم، جواب هایم را پیدا کردم- حیفم آمد در وبلاگم ننویسم- شاید یک نفر دیگر هم این مثل من دنبال این جواب ها باشد
خیلی خلاصه میگویم- البته شاید هم جواب هایم بدیهی باشند- اما وقتی به این نتیجه ها رسیدم احساسی شبیه به احساس ارشمیدس داشتم و کم مانده بود فریاد بزنم: اورِکا اورِکا
*******************************************
همه ی جوامع دو دسته ارزش دارن
ارزش ها ی نوع اول، پایه، مادر، بنیادین: مثل آزادی- مثل حق رای و حق انتخاب – مثل بازار آزاد- ثروت
و ارزش های نوع دوم که تحت تاثیر ارزش های پایه هستن
خب حالا برگردیم به جامعه ی خودمون-
در زمان انقلاب یعنی همون دهه ی اول ، ارزش ها ی پایه ی ما، ارزش های معنوی و انقلابی بودن: مثلا ایثار و شهادت – قناعت – مستضعف بودن( مستضعفین که یکی از واژه ها ی اساسی انقلاب و جملات امام ره بود)- به قول پدرم ، بعد از انقلا ب همه میخواستن خودشون رو شبیه انقلابی ها کنن- پولدار ها بنز هاشون رو گذاشتن تو پارکینک و پیاده رفت و آمد کردن- یکی از مسولین پورشه نشین کنونی در بیان خاطراتش از اون زمان میگفت : داشتم میرفتم نماز جمعه ، یه شوورلت برام بوق زد و اشاره کرد که تا دانشگاه تهران محل نماز منو برسونه، خیلی بهم برخورد-گفتم من با شورلت برم نماز جمعه؟؟
همه ی ارزش های پایه تحت تاثیر این ارزش های معنوی که در جامع ی اون زمان غالب بودن، قرار داشتن- همه ی پیراهن ها روی شلوارها بود و همه چادری یا با مانتو های گشاد و بلند بودن و مهم اینه که هیچ کس مسخره که نمیکرد هیچ، بلکه همه نوعی شخصیت برا چنین پوششی قائل بودند. در واقع طبقه ی محترم جامعه ، طبقه ای بود که به اون به تعبیر امام، مستضعفین میگفتند. من جمله خانواده ی شهدا و جانبازان که مدل خاصی از طرف مردم باهاشون برخورد میشد- دخترای دم بخت، آرزو و افتخارشون این بود که با جانباز جنگی ازدواج کنن و خیلی چیزا شبیه این چیزا که کافیه از مامان بابا ها پرسید تا تعریف کنن.
خب اینا چه ربطی داره به حجاب؟
میگم، صبر کنید.
ارزشی مثل پوشش، یه ارزش پایه نیست، بلکه به شدت تحت تاثیر یه ارزش پایه به اسم ثروته.
بعد از جنگ در دوران دولت سازندگی، در خوشبینانه ترین حالت ممکن اینه که بگیم دولت گفت بعد از جنگ به رکود اقتصادی رسیدیم و با تحریک مادی جامعه باید چرخ اقتصاد کشور رو بچرخونیم و خلاصه سرتون رو درد نیارم ، ثروت شد ارزش پایه- حالا شما حساب کنید چه ارزش های دیگری تحت تاثیر ثروت قرار میگیرن؟
انگیزه برای کسب ثروت برانگیخته شد- ثروتمندها دیگر ابایی از نشان دادن ثروتشان نداشتند- طبقه ی محترم جامعه تغییر کرد و طبقه ی محترم شدند ثروتمندها- و مستضعفین هم به لطف دولت سازندگی شدند قشر آسیب پذیر.
میبینید چطور از این رو به اون رو شد؟
قشر آسیب پذیر یعنی قشری که راحت بتوان آن را تحقیر کرد و براحتی بتوان هر بلایی بر سرش آورد چون پول ندارد!
چرا در دهه ی اول فساد اقتصادی نداشتیم . الان دیگر از اختلاس های فلان و فلان میلیاردی حتی تعجب هم نمیکنیم؟ چون از آن زمان تا حالا، ثروت تبدیل شده به ارزش اصلی و بنیادین جامعه.
چرا لباس مسولین در دهه ی اول با لباس سایر مردم هیچ فرقی نداشت- چیزی که در عکس ها و فیلم های اون زمان مشهوده- ولیا لان کت و شلوار های مارک دار ، نماد مسولینه؟ چرا الان اگه مسولین لباساشون با مردم فرق نکنه اصلا قابل تشخیص نیستن؟ یا مثلا در دهه ی خودمان ، دهه ی سوم، وقتی احمدی نژاد با یه کاپشن ساده ظاهر میشد- که دیگه الان نمیپوشه- کاپشنش تابلو شد و همه میگفتن کاپشن احمدی نژادی؟؟ اینا سوالای مهمی هستنا...
حجاب ارزش نوع دوم است ، یعنی تحت تاثیر ارزش نوع اول
حالا طبقه ی کثیر جامعه که متوسط است و ثروتمند نیست، و البته دیگر طبقه ی محترم هم شمرده نمیشه، باید خودشو شبیه طبقه ی محترم کنه- خب طبیعتا نمیتواند ماشین و خانه و ویلا و مبلمان و سفر های آن چنانی و غیره و غیره داشته باشه پس پوشش خود را شبیه طبقه ی ثروتمند و محترم میکنه – خودتان بگویید پوشش طبقه ی ثروتمند چگونه است؟؟
و طبعا به خاطر همینه که وقتی تو خیابون را ه میریم نمیتونیم از قیافه و تیپ و لباس افراد تشخیص بدیم که پولداره یا وضع معمولی و متوسطی داره- همه ی مانتو ها و پالتو ها و چکمه ها و جین ها در یک مایه هستن- و البته قشری هم که تا 90 درصد میشه تشخیص داد ثروتمند نیست و وضع معمولی داره، قشریه که چادریه!
به همین خاطره که هر چی گشت ارشاد و تذکر لسانی و .... در جامعه اعمال میشه، اثری نداره
اشکال کار از جای دیگست – درمانش هم جای دیگست
ایراد کار از ارزش پایه ست – اون باید تغییر کنه یا د رواقع به حالت اولش برگرده وگرنه اگه دختری با بی حجابی شبیه به قشر محترم میشه و با محجبه بودن شبیه قشر بدبخت و فقیر و پایین جامعه، چرا با حجاب بشه؟ ....
بنده هم که فعلا در حد بضاعتم تونستم مسئله رو برای خودم ریشه یابی کنم- راهکاری ندارم ارائه بدم- فقط عمیقا متوجه شدم چرا راهکارهای کنونی مسئله رو حل نمیکنن و خیلی سطحی هستن-
***********************************************************
جواب این سوال هام هم همینطوری مثل ارشمیدس به ذهنم نرسید ، یه کتابی رو چند سالی بود که از یکی از دوستان امانت گرفته بودم و نخونده بودم – وقتی تو فاصله ی بین امتحانا تا شروع ترم خوندم فهمیدم که ای دل غافل، کاش زودتر میخوندم--- از اون دوستم هم عذرخواهی میکنم کتابشو هنوز به امانت در دست دارم- اما تا اون کتابی که ازم به امانت گرفته برنگردونه ، کتابش بهش عودت نخواهد شدJ ---
کتاب : توسعه و تضاد نوشته ی ابوالفضل رفیع پور
یه کتاب دیگه هم هست که پیشنهاد میکنم بخونید: چی شد چادری شدم؟
برای 22 بهمن پستی نگذاشتم اما دوستم حرف دلم را زد - اینجا بخوانیدhttp://sazaraza.blogfa.com/post-180.aspx
تغییر ناگزیر است ...