بدون شرح

دوستان.اندکی تامل...

 

«فرزندان انقلابی ام،

 ای كسانی كه لحظه ای حاضر نیستید كه از غرور مقدستان دست

 بردارید، شما بدانید كه لحظه لحظه عمر من در راه عشق مقدس

 خدمت به شما می گذرد.

 می دانم كه به شما سخت می گذرد، ولی مگر به پدر پیر شما

 سخت نمی گذرد؟

 می دانم كه شهادت شیرینتر از عسل در پیش شماست، مگر برای

 این خادمتان اینگونه نیست؟

ولی تحمل كنید كه خدا با صابران است.

بغض و كینه انقلابی تان را در سینه ها نگه دارید با

 غضب و خشم بر دشمنانتان بنگرید و بدانید كه

 پیروزی از آن شماست

و تاكید می كنم كه گمان نكنید كه من در جریان كار جنگ و مسئولان

 آن نیستم. مسئولین مورد اعتماد من می باشند.

آنها را از این تصمیمی كه گرفته اند شماتت نكنید، كه برای آنان نیز

 چنین پیشنهادی سخت و ناگوار بوده است.»

                                                                                                         امام روح ا...

دستاورد 598

دستاورد 598

رو در بايستي را كنار گذاشته ام.زدن اين حرفها شجاعتي ميخواهد كه با عقل و عقل انديشي و ... حتي ژورناليزم جور در نمي ايد.چراكه حزب الله حتي در ميان دوستان خويش غريبند.چه برسد به دشمنان.اگرچه در عين گمنامي و مظلوميت من به يقين رسيده ام كه خداوند لوح قلم تاريخ را بدينان سپرده است.

«اوپانيشاد ها» را هم كه بخواني خواهي ديد كه از همان آغاز آفرينش انسان آب وعشق و عقل با هم در يك جوي نمي رفته است.عقل ميخواسته كه خانه ي دنياي مردم را آباد كند و عشق ميخواسته خانه اخرت را...

وقتي طبل جنگ براي خدا نواخته ميشود، عشاق ميدانند كه نوبت آنها رسيده است كه قليل من عبادي شكور...

وقتي طبل جنگ براي خدا نواخته ميشود در نزد اينان عقل و عشق دست از تقابل ميكشند و عقل،عاشق ميشود و عشق،عاقل.آن همه عقل كه صاحب خويش را به جانبازي و سربازي مي كشاند، اما در نزد ديگران ترس جان و سر،  عقل را به جنوني مذموم مي كشاند و ننگي را ميپذيرد  تا بتوان داين خون تمتع از حيات را بمكد،مثل كنه اي كه به شكمبه گوسفند چسبيده است.دوران جنگ دوران تجلي عشق بود و دوره جلوه فروشي عشاق و سر اين سخن را جز آنان كه به غيب ايمان دارند و مقصد سفر حيات را ميدانند،در نمي يابند.

شهدا رفتند و شهيد شدند و من به يقين رسيدم كه« شهدا از دست نميروند،به دست مي آيند.»

وقتي كسي مي انگارد هر چه را كه نبيند و لمس نكند،باور كردني نيست و از تو ميپرسد:«دستاورد ما در جنگ چه بوده است؟» از كلمه دستاورد بدت نمي آيد؟؟؟؟        من بدم مي آيد.

اگرچه كلمه كه گناهي نكرده است اما مگر همه چيز را بايد به همين دستي بدهند كه از اين كتف گوشتي و استخواني بيرون زده است و به پنج انگشت بند بند ختم گشته است؟؟

«دستاورد» كلمه اي است كه آدم را فريب ميدهد.با كلمه «دستاورد» كه نميتوان حقيقت را گفت.چه بگويي؟بگويي:«بزرگترين دستاورد ما انسان هايي بوده اند به نام بسيجي»؟؟

خليج فارس آن همه ماهي دارد كه ميشود دويست كشتي صيد صنعتي(از آن كشتي هايي كه ماهي ها را دويست كيلو ،دويست كيلو در حلق هاي بزرگ و وحشتناك خويش هورت ميكشند)سالي دويست ميليون ماهي دويست كيلويي بگيرند اما كجاست آن شجاعت و توكل و عشقي كه يكي مثل «نادر مهدوي» بر يك قايق موتوري بنشيند و به قلب ناوگان الكترونيكي شيطان در خليج فارس حمله برد؟مي پرسد:«اين شجاعت و توكل و عشق به چه درد ميخورد؟؟»هيچ!به درد دنياي دنيا داران نميخورد اما به كار آخرت عشاق مي آيد.كه آنجاست دار حاكميت جاودانه عشاق... و امام به بسيجيان دل بسته بود.نه تنها امام ،همه آنان كه تقدير تاريخي انسان فردا را دريافته اند و ميدانند  كه ما از آغاز قرن پانزدهم هجري،پاي در« عصرمعنويت »نهاده ايم

اين،ارباب حلقه ها نيست

 اين،ارباب حلقه ها نيست


ملك سليمان را بايد از نگاه قرآن تحليل كرد.حتي اگر بخواهي در باره ي امين زندگاني صحبت كني...سليمان اين ملك، از خدا دستور ميگيرد نه از اسپيلبرگ...فيلمنامه اش را هم از قرآن برداشته اند بدون رعايت كپي رايت.اين ملك، صاحبش پيغمبر خداست :پس لطفا آنرا با «ارباب حلقه ها »مقايسه نكنيد چرا كه خداي سليمان ،تنها «رب عالم» است.اينجا از سحر تقديس نميشود و شرك،محور داستان نيست.اينجا روايتگري با خداست كه جز به توحيد سخن نميگويد...

ملك سليمان فصل نويي خواهد بود با همه ي قوت ها و ضعف هايش...چيزي زيبا تر امام علي (ع) ميرباقري...روايتگري اغراق گونه و دلبخواه ميرباقري ،هرچند فيلم ديني را به وادي جديد برد اما از چنبره ي درام هاي عاشقانه و چرند زن محور بيرون نياورد و الان  هم مختار نامه اش كماكان...

البته ملك سليمان چيز ديگريست. نه ازآن جهت كه جلوه هاي وي‍‍ژه اش ،ويژه ترين جلوه ها در تاريخ سينماي ايران است...نه از آن جهت كه فيلم برداريش در سطح عاليست،نه از ان جهت كه _به قول طالب زاده_بهترين تصوير برداري،صدا و اجراي سواركاري در سينماي ايران ديده ميشود و حتي نه از آن جهت نقص هايش كه فيلم نامه را ،آنكه قرآن نداند،چندان در نميابد.

ملك سليمان همه ي اين ها هست و البته فراتر از همه ي  اينها.ملك سليمان براي پر كردن داستان وتكرار مكررات درام به سبك غربي،جاخالي هاي روايت ديني را با ذهن خودش پر نكرده است.بحراني براي جذاب كردن فيلم؛ قطامي ديگر به ملت ما معرفي نكرده است...

براي نشان دادن محبت پيغمبر خدا به همسرش،سري به خانه خودش نزده است...براي روايت كردن قصص انبيا از صراحت در بيان مقاصد آنها نهراسيده است.اما درباره ي محتواي آن حرف زياد است و در باره ي تكنيكش نيز...گرچه از تكنيك چيزي نميدانم.

همين قدر كه پيغمبري براي سياست ورزي ،هميشه با خداي خود حركت ميكند و بزرگي دروغين عالمان با سابقه ،او را از راه باز نميدارد، آنها كه به اندازه دوبرابر سن سليمان،كتاب خدا خوانده اند و با پيغمبران خدا عكس ها داشته اند ورياست جواني كم سن وسال را بر نميتابند.آنها كه تنها ملاكشان سابقه است و نه حال فعلي افراد و بر سر بصيرت بخشي ياران پيامبر سنگ ها مي اندازند ،آنها كه هشيارانه در برابر پادزهر هاي فتنه مي ايستند و ركن« اطاعت از ولي خدا »را در ذهن ها قلب هاي مردم ويران ميكنند. آنها كه تورات تحريف شده شان ،تنها سند اتكاي دين داريشان و تنها معمر درآمدشان است.

سليمان با فتنه هاي عظيم ميجنگد كه توده ي مردمان را فرا ميگيرد و چون بلايي بزرگ بر سر ملكش فرود مي آيند و در اين غبار،جز سخن گفتن و بازداشتن مردمان فتنه زده از سايرين ،راهي نمي شناسد. پيامبري كه يارانش در يقين به پيامبري او و اطاعت از فرمان او به اشارت او دست از گزند فتنه در امان خواهد بود و همه ي اينها را فيلم، خوب به تصوير كشيده است.

لطفا ملك سليمان را با هيچ چيز مقايسه نكنيد. نه با هاليوود نه با ميرباقري و نه  ...