وقتی برای یک امتحان سخت و تحلیلی خیلی مطالعه کنی


و کلی اضطراب و استرس داشته باشی


و تموم اون مدت وقت نکنی حرفای زیادی که برای وبلاگت آماده کردی رو پست بذاری


بعد روز امتحان برسه


با توکل به حق تعالی و آرامش نسبی توام با استرس مطلق بری سر جلسه ی یه  امتحان تعیین کننده


متن و سوالا رو بخونی


چند دقیقه نات ریسپاندینگ باشی


بعد ریسپاندینگ بشی


و امتحان رو نسبتا خوب بنویسی و حین نوشتن احساس خوب بلد بودن رو داشته باشی


و بعد از نوشتن 7 صفحه وقتی وقت میکنی سرتو بالا بیاری و یه نگاهی به اطراف بندازی


ببینی هم کلاسیه از خدا بی خبر بی وجدانت از اول امتحان به بهانه ی استفاده از دیکشنری موبایلش، کلا از روی جزوه ای که ازش با موبایل عکس گرفته و به اینترنتم وصله مشغول نوشتنه...


وای

چه حالی

چه حال خرابی بهت دست میده...

کاش میشد به استاد گفت...

کاش گرفتن حق خودم به عنوان بچه بازی و .... محسوب نمیشد....

کاش من امشب از غصه نمیرم!!

امتحان تمام زندگی نیست. میدونم. ولی اگه موجب له شدن حقم تو یه امتحان تعیین کننده باشه چی...

حقیقتا استفاده ی صحیح از تکنولوژی تربیت میخواد- یادم باشه این مسئله رو تو تربیت بچه ی خودم لحاظ کنم...

دعا کنید...