دلت خوشه که پست میذاری و میگی ما انقلابمان را صادر میکنیم؟

انگار کلا یا نفست از جای گرم بلند میشه یا سرتو کردی زیر برف – دور از جونت- همینطوری یه چی میگی!

بابا کی دیگه الان به انقلاب فکر میکنه؟ مردم تو نون شبشون موندن، وضعیت کشورم که میبینی- همینطوری این یکی میره همینطوری هم اون یکی میاد!

نشستی اونجا واسه خودت پست میذاری و اظهار فضل میکنی؟ البته ببخشیدا- هر کی نظر خودشو داره ولی من میگم تو یه پستایی بذار که به نظر بیاد به روزی، سرت تو کاره، بالاخره یه چیزایی میفهمی....

**************

عزیزی امروز این حرف ها به من گفت.

البته همش این ها نبود/ سه نقطه را به خاطر همین گذاشتم / نه اینکه حوصله نداشته باشم بنویسم/ ترسیدم حوصله شما سر برود.

ادامه حرف هایش از جنس حرفهایی بود که این روزها همه جا میشنویم: تاکسی مترو سوپر مارکت نونوایی حتی سر کلاس و  الخ. حرف هایی که نه ردشان میکنم نه تایید!

به آن عزیز، امروز چیزی نگفتم : آتشش خیلی تند بود.

اما خب من پست قبلی را اتفاقا دقیقا به خاطر همان نکاتی که گفت گذاشتم!

به خاطر اینکه نکند کسی فکر کند چون گرانی بیداد میکند و چون بازار سیاسی کاری گرم است ، رگ  انقلابیمان نازک شده  و دیگر نمیتوان برای خون گیری، رگ یابی اش کرد!

به خاطر این که من هم مثل بقیه ( نفس ا زجای گرم کجا بود عزیز من؟؟) به نحوی در مضیقه هستم!

به خاطر این، آن پست را گذاشتم که دیروز فهمیدم به خاطر تحریم ها نمیتوانم برای ارائه ی مقاله ام به کشوری که آن را پذیرش کرده بروم!

به خاطر این که یادم نرود – هر چند به تعبیر غلط عده ای نسل سومی هستم– ....

اصلا همه ی این ها ( از ریشه ) به طور مستقیم و غیر مستقیم، توطئه ای شوم است تا فراموش کنیم داعیه ی جهانی مان را.

پوزش که انقدر رک میگویم ولی این داعیه ی جهانی به من هویت میدهد...

************************

 - حرف برای گفتن و نوشتن زیاد دارم/ اما عادت ندارم پست های شخصی ام را طولانی بنویسم...-

- ان مع العسر یسرا